نیمه شب طلبه جوانی به نام محمد باقردر اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باش.
دختر
گفت : شام چه داری ؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای
از اتاق نشست و محمد به مطالعه خود ادامه داد. از آن طرف چون این دختر شاهزاده بود
و بخاطر اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا خارج شده بود لذا شاه دستور داده بود تا
افرادش شهر را بگردند ولی هر چه گشتند پیدایش نکردند
.
صبح
که دختر از اتاق خارج شد ماموران شاهزاده خانم را همراه محمد باقر به نزد شاه
بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و .... محمد باقر گفت: شاهزاده
تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد شاه دستور داد که
تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه ؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید
چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و
شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و ... لذا علت را پرسید طلبه گفت : هنگامی که آن
دختر وارد حجله من شد با خودنمایی وافسونگریهای پی در پی خود می کوشید تا توجه مرا
به سوی خویش معطوف سازد. نفس اماره نیز مرا مدام وسوسه می نمود اما هر بار که نفسم
وسوسه می کرد یکی از انگشتان خود را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم تا طعم آتش
جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل
خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند.
شاه
عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر
محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به
عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می
توان به ملا صدار اشاره نمود . نفس اماره یکی از عواملی است که انسان را به ارتکاب
گناه وسوسه می کند .
قران
کریم می فرماید : نفس اماره به سوی بدیها امر می کند مگر در مواردی که پروردگار
رحم کند ( سوره یوسف آیه 53) انسانهایی که
در چنین مواردی به خدا پناه می برند خداوند متعال آنها را از گزند نفس اماره حفظ
می کند و به جایگاه ارزشمندی می رساند .
به نام خدا
امام على (علیه السلام):
لا یُکَلِّفُ أحَدُکُمْ أخَاهُ الطَّلَبَ إذا عَرَفَ حاجَتَهُ.
هرگاه یکى از شما بداند که برادرش نیازمند است، زحمت خواهش را از دوش او بردارد [و در برآوردن آن پیشدستى کند].
Whenever you find that your Muslim brother is in need, try to see to it (Do not let him feel compelled to verbalize his need).
بحارالأنوار: 74 / 166
قال امیرالمومنین علیهالسلام:
فرض الله... الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق؛ خداوند روزه را واجب کرد تا به وسیله آن اخلاص خلق را بیازماید.
(نهجالبلاغه، حکمت 252)
هرگز نگویمت که بیا و دسـتم بگیر
دستم گرفته ای ز عنایت رها مکن
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ای عقل برو که عاقلی اینجا نیست
گر موی شوی موی ترا گنجا نیست
روز آمد و روز هر چراغی که فروخت
در شعله آفتاب جز رسوا نیست
سلام عزیز خدا
ماه مبارک رمضان، ماه رحمت و میهمانی خداوند فرا رسید و لحظه های زیبای آن پذیرای بندگان محبوب خداوند خواهد بود. انشاءالله بتوانیم از این نعمت و فرصت الهی برای اصلاح و هدایت خویش بهره ی کافی را ببریم. و مصداق انسانی باشیم که به آن هدف آفریده شده ایم.
در دعاهای خود دوستانمان را فراموش نکنیم، چه آنها که در صراط مستقیمند و چه آنها که از روی بی خبری و ناآگاهی راه خود را گم کرده اند.
السلام علیک یا بقیة الله یا خلیفة الله یا حجة ابن الحسن العسکری المهدی
منتظران را به لب آمد نفس
مهدی زهرا! تو به فریاد رس
آقای من... ارباب من... در عمق ضمیر خود، تو را یافته ام، چندی است با دیده دل تو را پیدا کرده ام، در قلب خویش گرمای حضورت را با تمام وجود حس می کنم، گویی دوباره متولد شده ام ! یادم می آید قبل از مشرف شدن به مشهد از دوستی حاجتهایش را سوال کردم، فقط و فقط او، از من خواست که دعا کنم سرباز شما باشد !! که من هم همان لحظه آرزو کردم ای کاش من هم شستن و اتو کشیدن لباسهای سربازان آن فرمانده را بر عهده داشته باشم!!!!
مهدی جان شاید همین شد که تو برایم مهم و مهمتر شدی !! نمی دانم ؟! ولی می دانم که، زندگی بدون تو که امام عصر و زمانه ای مردگی است و اگر کسی هم چون من، پس از عمری غفلت به تو رسید، حق دارد که احساس تولدی دوباره کند، حق دارد از تو بخواهد، از این لحظه او را رها نکنی، در فتنه ها و ابتلائات آخر زمان از او دست گیری کنی. حق دارد به شکرانه این نعمت، پیشانی ادب و شکر بر خاک بساید و با خدای خود زمزمه کند : الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله فرج شما در بسیار دعا کردن برای فرج امام عصر(ع) می باشد.
خوش آن روزی که مولا باز گردد
أنا المهدی طنین انداز گردد
قطعه ای از پر پرواز کم است یازده بار شمردیم یکی باز کم است
این همه آب که جاریست نه اقیانوس است عرق شرم زمین است که سرباز کم است
.. ماه هم تمام رخ امشب او را به نظاره نشسته است ..
گفتهاند کسى مىآید که در نگاه نخست، همه در عمق چشمان هاشمىاش غرق مىشویم و به حبل المتین یک تار موى سیاه او دل مىبندیم که به یک تبسمش همه انتظارمان سر مىرود؛
گفتهاند کسى مىآید که زیباتر از آسمان است و مهربانتر از ابر؛
گفتهاند کسى مىآید که رحمت را به عدالت میان قطرههاى باران تقسیم مىکند و به دست هر مظلومى عصاى موسى مىسپارد تا حق خویش بستاند؛
گفتهاند که او خاطرات تلخ اسارتها را ناگفته مىداند که او در همه این سالهاى تنهایى و مقاومت با ما بوده است؛ که او گرسنگى اردوگاه موصل و تکریت را چشیده است؛ که او زخم کابلهاى خاردار دشمن را هم به تن خریده است
که همه شهیدانمان سر به دامان او سردار شدند؛ که مفقودانمان در بهشت آباد او ماندگار شدند؛ که همه این مدت تلخ جدایى، اوبراىمان غصه مىخورده است؛ که او شب حمله، کنار کرخه براىمان دعامىکرده است.
یاران مهدی دعایمان کنید
آیا به آنچه می کنیم می اندیشیم؟
گاهاً انسان چنان مشغول روزمرّگی و سود [کاذب] طلبی می شود که فراموش می کند انسان است یا . . . اصلاً انسان بودن یعنی چه؟ آیا ما هم همانند سایر مخلوقات فقط برای خوردن و خوابیدن آمده ایم که برای رسیدن به اینها هر کاری که لازم می دانیم انجام دهیم؟ چرا باید یک انسان بخاطر مسائلی که در مقابل مقام و منزلت والای او (خلیفةالله) ارزش آنچنانی ندارند، به رشد و تعالی خود پشت پا می زند و حتی خودش از خویشتن متنفر می شود؟ آیا انسان همین گوشت و پوست و استخوان است؟ اگر همین ها بود هم باید با کمی اندیشه و تأمل از خواب غفلت بیدار می شد. خالق هستی در کلام زیبای خود می فرماید:
أوَ لَم یَسیروُا فی الأرضِ فَیَنظُروا کَیفَ کانَ عقبَةُ الّذینَ کانُوا مِن قَبلِهِم غافر21
آیا بر روی زمین سیر نمی کنند تا نظاره کنند عاقبت کسانی که قبل از آنها بودند چگونه بوده است؟
بیایید امشب بعد از اینکه از کارهای روزانه فارغ شدیم یک دقیقه به این موضوع بیندیشیم.
خدآیا گاهی وقت ها که داری امتحانم میکنی و من هواسم نیست که امتحان است,,,,,
گاهی که چند تا اشتباه پشت سر هم میکنم خودم را میبآزم و کم میآرم ...
گاهی فکر میکنم که دیگر هیچ وقت,, هیچ چیز درست نمیشود... فکر میکنم که مهربانی هآیت تمام شده......
و دیگر نه برآیت مهمم و نه دوستم داری فکر میکنم طنآبی که مرا به تو میرسآند پآره شده.....
و من آویزونم بین اسمون و زمین....
فکر میکنم گم شدم...............
و دیگر هیچ وقت پیدایم نمیکنی ..صدایت میکنم و فکر میکنم نمیشنوی... یا
خودت را به نشنیدن میزنی... جوابم را نمیدهی... محلم نمیگذآری آصلا انگار
نه انگار که من هستم... آن وقت است که فکر میکنم نیستی....
چون اگر بودی حتماً یک کاری میکردی.....
اسم این حس ها...... اسم این حس ها که آدم را مچاله می کنه نا امیدی است .............
میدانم تو از نا امیدی بدت می آید و نا امید ها را دوست نداری....
میگویی نا امیدی یه جور کفر است ....
یک جور فراموش کردن تو.....
اما با همه این حرف ها گاهی نمیتونم نا امید نشوم ...............
خدایا از دست خودم دلخورم .........
خدیا تو کمکم کن ....
خدایا تو معلمی...معلمی که با همه معلمهای دنیا فرق داره..معلمی که دنبال
بهونه میگرده تا جایزه بده و همیشه جایزاش بیشتر از کاری است که کردیم...
شاید تو میخوای به هر قیمتیکه شده خوب باشیم..تو از هزار راه وارد میشی تا ما رو راهنمایی کنی....خدایا ...ممنونم که بدیهای ما رو با خوبیهای خودت پاک میکنی....
این روزها آدمها سرشان شلوغ است کسی حوصله خدارا ندارد.کسی حال او را من
پرسد کسی برایش نامه نمی نویسد اما تو این کار را بکن تو حالش را بپرس تو
چیزی برایش بنویس.ساعتهایت را با او قسمت کن ثانیه هایت را هم.
خدایا بخاطر راه رفتن خدایا بخاطر حرف زدن خدایا به خاطر اینکه می توانم ببینم و بشنوم و نفس بکشم. خدایا بخاط آسمان و پرنده هایش به خاطر مادر و پدرم خدایا به خاطر درختها و شکوفه ها به خاطر باران به خاطر دوستانم به خاطر دوستی به خاطر...خدایا ببین چقدر سخت است هم سخت است و هم طولانی راستش من خیلی وقتها این فهرست بلند بالا را گم می کنم و ممکن است خیلی چیزها را از قلم بیندازم پس میگویم..خدایا به خاطر همه چیزو هیچ چیز ممنون.......
خدایا میدانم گناه کردن یه جور ناراحت کردن توست .........
یک جور کار خرابیست .....گناه دنیای ما را زشت می کند تو دوست نداری دنیای ما زشت باشد...
اما خددایا تو حتماً بین گناه و اشتباه فرق میگذاری.....
راستش من گنآه های زیادی انجام داده ام ...
ولی خیلی هایش اشتباه بوده است....
یعنی اشتباهی گناه کرده ام...
فکر میکنم قلب هر کسی به او می گوید چه کار هایی گناه است...
اما باید به قلب اجازه داد که حرف بزند ...
اگر به اوو اجازه ی حرف زدن ندهیم یا به حرف هایش گوش ندهیم, او هم دیگر حرف نخواهد زد.....
آن وقت است که ما پشت سر هم ,هم گناه و اشتباه میکنیم ......
خدایا مواظب قلبم باش نکند دیگر حرف نزند .....
بر بلندای فلک ذکر ملائک یا عیلست
هر که گوید یا علی، در روز محشر با علیست
در طواف کعبه گر با دیدهی دل بنگری
هر طرف آئینهای باشد کزان پیدا علیست
ای یهودی، ای مسیحی، ای مسلمان، ای فلان
رکن کعبه، چلچراغ مسجد الاقصی علیست
همه انسانها در مقابل اعمال خود مسئول و پاسخگو هستند چه در مقابل قانون مادی و چه در مقابل قانون الهی. البته قانون مادی در بین مسلمانان به نوعی همان قانون الهی است چرا که قوانین ما بر اساس قرآن و احکام الهی تنظیم میشوند و اگر جایی میبینیم که قانون ما اشکال دارد ربطی به قانون اسلام ندارد چرا که یا ما قانون را کامل تنظیم نکردهایم و یا قانون و حکم الهی را درست درک نکرده و در نتیجه قانون درستی وضع نکردهایم .
بهرحال اگر دستورات الهی را به کار بندیم قطعا سعادتمند میشویم و هیچ شکی در این امر نیست .
خداوند در ضمن آیهای میفرماید:
«وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولـئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً (1)؛ و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن، زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.
آیه فوق درسی برای انسانسازی است که گفتار و کردار انسان باید آگاهانه و مسئولانه باشد و تنها از دانش و آگاهى پیروى شود نه پندارها و بافتهها و هواهای نفس؛ که بدعاقبتی برای انسان به همراه میآورد.
این آیه شریفه عمومیت دارد و هرگونه گفتار، کردار، نوشتار و حرکتی را که بر اساس دانش و آگاهى نباشد، همه را شامل مىشود و منظور این است که تنها آنچه را که مىدانى درست است بیان کن، و تنها از آنچه یقین دارى حقیقت دارد پیروى کن، و جز آنچه را که به درستى آن ایمان و یقین ندارى نگو و انجام نده و پیروى منما.
برخی با استدلال به این آیه معتقدند که عمل به خبر واحد و نیز اعتماد و عمل به قیاس درست نیست، چرا که قرآن از پیروى آنچه انسان به آن یقین ندارد و به راستى و درستى آن آگاه نیست، نهى فرموده است، چرا که:
اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ اُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْئُولاً. به راستى که گوش از آنچه شنیده، چشم از آنچه دیده و دل از آنچه خواسته، بازخواست خواهد شد. به بیان دیگر، همه صاحبان گوش و دل و چشم مسئولند و در برابر کارهایى که به وسیله این ابزارهاى شناخت و این نعمتهاى گران خدا انجام مىدهند پرسش خواهند شد. به باور برخى، خود این اعضا و این ابزارهاى شناخت مسئولند و از خود آنها پرسش مىشود. (2)
نظر علامه طباطبایی(ره) در مورد این آیه اینست که می توان برای معنا کردن آیه، جمله را اینگونه برگرداند که: "لا تقف ما لیس لک به علم فانه محفوظ علیک فى سمعک و بصرک و فؤادک؛ پیروى مکن چیزى را که علم به صحتش ندارى زیرا گوش و چشم و دل تو، علیه تو شهادت خواهند داد. پس آیه شریفه از اقدام بر هر امرى که علم به آن نداریم نهى مىفرماید، چه این که اعتقاد ما جهل باشد و یا عملى باشد که نسبت به جواز آن و وجه صحتش جاهل باشیم، و چه این که ترتیب اثر به گفتهاى داده که علم به درستى آن گفتار نداشته باشد.
چرا که خداوند متعال از گوش و چشم و قلب سوال مىکند؛ از آیه شریفه "الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ"؛ برمىآید که اعضاء و جوارح آدمى، همه به سخن مىآیند. چه در آن عقاید و اعمالى که پیروى از علم شده باشد، و چه در آنها که پیروى غیرعلمی شده باشد.(3)
در تایید این مبحث، رسول خدا(صلى الله علیه و آله) میفرماید: لا یزول قدم عبد یوم القیامة بین یدی الله عزّ و جلّ حتى یسأله عن اربع خصال: عمرک فیما افنیته، و جسدک فیما ابلیته، و مالک من این کسبته و این وضعته، و عن حبّنا اهل البیت(4) ؛ در روز قیامت هیچ بندهاى در حضور پروردگار گامى به سوى بهشت برنمیدارد تا از چهار چیز مورد بازخواست و سوال قرار گیرد؛ خدا از او مىپرسد:
1- عمرت را در چه راه و کارى سپرى کردى؟
2- جسم و نیروهاى آن را چگونه و در خدمت چه هدفهایى فرسوده ساختى؟
3- ثروت و دارایى خویش را از کدامین راه گردآورى و کجا هزینه نمودى؟
4- از محبت ما خاندان رسالت مىپرسند.
حال که به اهمیت موضوع پی بردیم و دانستیم که در مقابل تک تک اعمالمان مسئول هستیم و معنای آیه شریفه را متوجه شدیم؛ به ذکر یک بیماری اساسی در جامعهمان میپردازم.
شایعهسازی و شایعهپراکنی یکی از شایعترین بیماریها در جوامع است. البته نه این که بیماری خاص جوامع امروزی باشد؛ نه بلکه این بیماری قدمت بسیار دارد ولی در این عصر نحوه انتشارش تغییر یافته است.
حال من تاریخ را ورق میزنم و به صفحات گذشته آن میرسم. به زمان حضرت علی(علیهالسلام). عجب وقایع تلخی دیده میشود، با مطالعه آنها از مظلومیت امیرالمومنین(علیهالسلام) دلم به درد میآید و بغض گلویم را میفشارد. در آن عصر آنقدر در مورد شخصیت والای حضرت شایعهپراکنی کردند و آنقدر در مورد ایشان تبلیغات سوء نمودند که وقتی حضرت در محراب نماز، ضربهای بر فرق مبارکشان وارد شد و به واسطه آن به شهادت رسیدند و خبر منتشر شد؛ مردم گفتند که مگر علی نماز هم میخواند؟! حال ببینید در مورد امامی که عبادتش مشهور بود و مناجاتهایش زبانزد، چه گفتند. این حرف در اثر شایعاتی بوده که این مطلب را در اذهان مردم ایجاد کرده بود.
وای بر روزی که به واسطه شایعات، حقی را ناحق و ناحقی را حق جلوه دهیم.
خدای متعال در آیه کریمه فوق با صراحت اعلام میدارد که در مورد چیزی که علم و یقین ندارید سخن نگویید و در آن مقطع توقف کنید؛ چرا که تک تک اعضاء ما مسئول و پاسخگو هستند.
حال از شما میپرسم که انصافا ما چقدر به این آیه پایبند بودهایم؟!
چقدر مراقب سخنان و اعمال خود بودهایم؟!
چقدر دقت داشتهایم حرفی را که به آن اطمینان نداریم، جایی مطرح نکنیم؟!
در بالا به این نکته اشاره کردیم که شایعهپراکنی بیماری جدیدی نیست اما ابزار جدیدی برای انتقال یافته است. پیامک، وبلاگ، ایمیل و بلوتوث ابزاری برای انتشار سریع میکروب شایعه در این عصر شناخته شدهاند.
ما مخالفتی با علم و پیشرفت نداریم ولی با استفاده نادرست از ابزار، سخت مخالفیم که این مخالفت سلیقه شخصی نیست بلکه الهام گرفته از دستورات الهی است.
آیا وقتی به شما پیامکی میرسد، قبل از ارسال آن به دیگران متنش را مورد بررسی قرار میدهید یا سریع بدون توجه به صحت و سقم آن، به دیگران ارسال میکنید؟
در ضمن صحت و سقم خبر یا مطلب که جای خود دارد که از شروط خبررسانی است، اما گاهی خبر صحت دارد اما نباید برای حفظ آبروی افراد، آن را انتشار داد. چقدر در ارسال پیامکها به این نکات توجه میکنیم؟!
آیا هیچ به این موضوع توجه کردهایم که چه بسیار دروغها، تهمتها، غیبتها را از طریق پیامک منتشر کردهایم؟!
آیا به این موضوع دقت داشتهایم که از طریق پیامک چقدر دیگران و لهجههای مختلف را تمسخر کردهایم؟!
در اینجا یک سوال اساسی از شما میپرسم لطف کنید و با خود صادق باشید، سپس پاسخ دهید:
فرض کنید به محضر امام زمان(عج)، - همانی که منتظر ظهورش هستید- رسیدهاید و امام قصد بررسی گوشی موبایل شما را دارند. آیا به راحتی و بدون دلهره گوشی موبایل را تقدیم ایشان میکنید؟ و یا با ترس و دلهره که نکند امام آن فیلم غیراخلاقی را ببیند، نکند آن عکس را ببیند، و یا آن متن نادرست پیامک را بخواند و هزار نکند دیگر ...، گوشی را به امام میدهید؟!
لازم به ذکر است که گرچه امام زمان(عج) به طور مستقیم گوشی ما را بررسی نمیکنند اما یقینا از محتویات گوشی، وبلاگ و ایمیل ما مطلع هستند. آیا از این موضوع شرمنده میشویم و یا سربلند و مورد رضایت اماممان هستیم؟
اگر تا به حال اینگونه نبوده است، هنوز دیر نشده. برای شروع تمام محتویات گوشی خود را بررسی کنیم و هر آنچه را که فکر میکنیم غیر شرعی است و باعث نارضایتی امام زمان(علیهالسلام) میشود را از گوشی خذف کنیم.در مرحله بعد با امام زمان(عج) عهد ببندیم که هر پیامکی به دستمان رسید را بدون بررسی برای کسی ارسال نکنیم.
در سومین گام از اشتباهات گذشته در این زمینه توبه کنیم و به خدا قول دهیم که دیگر تکرار نکنیم.
امیدوارم که خداوند توبه ما را پذیرا باشد.
بیاییم از نعمتهایی که خداوند در اختیار ما قرار داده درست استفاده کنیم تا در دنیا، دچار نبود آنها نشویم و در قیامت مستوجب عذاب الهی نشویم .
پینوشتها:
1- الاسراء، 36 .
2- برگرفته از تفسیر مجمع البیان، طبرسی، ذیل تفسیر آیه .
3- برگرفته از تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ذیل آیه شریفه .
4- مستدرک سفینة البحار، شیخ علی نمازی شاهرودی، ج 4 عربی، ص 53 .
گروه دین و اندیشه تبیان
نوشته مهری هدهدی
http://www.tebyan.net/religion_thoughts/muslimethics/ethicaladvices/2009/6/16/94746.html
تصاویری رو این روزها در دنیای اطراف خود می بینم که باعث ناراحتیم میشه. بخوانید و قضاوت کنید: سیدی تنها به رنگ سبز نیست هیچ دانی مادر سادات کیست؟ سبز یعنی عاشق مولا شدن پشت درب حیدری ، زهرا شدن سبز یعنی عشق تا شور و بلا با حسین فاطمه در کربلا طالب سبزم نه این سبز ریا سبز هم بازیچه شد مهدی(عج) بیا واقعاً دنیای سیاست چقدر کثیفه !!! ما مست علوفه ایم! مردن بهتر! بی برگ و شکوفه ایم مردن بهتر از غیبت طولانی مولا پیداست ما مردم کوفه ایم ، مردن بهتر أللهُمَ اجعَلنا مِنَ المُنتَظِرین
امیرمؤمنان (علیه السلام) میفرماید: «من اطال الامل اساء العمل; (1) هر کس آرزویش را طولانی کند، عملش را زشت و ناپسند میگرداند» . چون اگر انسان در زندگی بلند پرواز بود و خواستهای بالاتر از حد امکانات و توانایی خود داشت و اصرار بر رسیدن به آن به هر قیمت و از هر راهی داشت، مجبور است همه حریمها را بشکند و به هر وسیله روا یا ناروایی متوسل گردد تا به خواسته خود برسد و طبیعی است که چنین انسانی در چارچوب شرع و دین و عقل حرکت نمیکند و اعمالش از حکم دین وعقل پیروی نمیکند و در نتیجه اعمالش زشت و ناپسند و ناگوار میگردد و تازه این به معنای وصول قطعی و صد در صد به خواسته مورد نظر نمیباشد; چون ممکن استبا وجود دست زدن به هر کار، همه سرمایه او بر باد رود و به مقصد نرسد . برای رسیدن به خواستههای معقول در چارچوب تعالیم شرع و دین، باید از نیروی فکر و اندیشه و اراده قوی کمک گرفت و با استعانت از عنایات و امدادهای الهی و توسل به اولیای برگزیده او، راه رسیدن به خواسته را هموار کرد . باید توجه داشت که اراده انسان، تنها جزئی از علت تحقق خواسته و آرزوست و گاه میشود که انسان مؤمن با وجود سعی فراوان در رسیدن به هدفی، موانعی شناخته یا ناشناخته میان او و خواستهاش فاصله میاندازد و گاه خواستهای را به خیر و صلاح خود میداند; ولی چون به ضرر اوست، خداوند از لطف و کرمش این خواسته را تامین نمینماید . پس هر چند سعی و کوشش در رسیدن به مقصد و هدف نقش تعیین کننده دارد و اراده انسانی دارای نقشی محوری و کلیدی است، ولی باز اراده انسان مقهور اراده خداوند است و اراده خداوند، هرگز مغلوب و مقهور اراده انسان نمیگردد . پس باید با سعی و تلاش منطقی و معقول و با نعمت تفکر و اندیشه و ارزیابی در راه رسیدن به خواسته، به راه افتاد; ولی در هر حال، مطیع و پیرو خواست الاهی و راضی از آن بود و امور خود را باید به او واگذار کرد تا نتیجه آن سعادت و کامیابی واقعی باشد .
منبع: مجله پرسمان
منبع:راسخون