هنگامی که بنده مومن برای مولایش امام عصر ارواحنا فداه دعا کند و این کار را خالصانه انجام دهد؛مولای بزرگوارش نیز دعایی خالص و ویژه برای او خواهد کرد تا در مقابل دعای او پاداشی داده باشد. بدیهی است, دعای امام زمان ارواحنا فداه برای شخص , کلید تمام خیرات و خوبی ها, و نابود کننده تمام بدی ها است.
در تأیید و گواهی گفتارمان , سخنی را از مرحوم قطب راوندی در کتاب «خرائج», نقل می کنیم؛ وی می گوید:
گروهی از اصفهانیان – که از جمله ی ایشان ابو العباس احمد بن نصر؛ و ابو جعفر محمد بن علویه هستند- برایم بازگو کردند که مردی به نام عبدالرحمان در اصفهان بود و از شیعیان به حساب می آمد. از او پرسیده شده بود که به چه دلیل تو از بین تمام مردم روزگار خود,امام هادی علیه السلام را انتخاب کرده و او را امام و پیشوای خود می دانی؟!
وی گفته است:چیزی را مشاهده کردم که برایم واجب شده است که او را امام خود بدانم. من مردی فقیر و بی چیز بودم, ولی بسیار پر جرأت نیز بودم و حرفم را به هر شکلی بود می زدم. در یکی از سال های مردم اصفهان مر از شهر بیرون کردند؛من نیز به همراه عدّه ای که برای شکایت و دادخواهی نزد متوکل عباسی (حاکم وقت)می رفتند,به راه افتادم ؛ تا آن که به قصر حکومتی او رسیدیم . در این هنگام , دستور احضار امام هادی علیه السلام را صادر کرد.
از یکی از حاضران پرسیدم : این مردی که دستور احضارش را داده اند, کیست؟
شنیدم که پاسخ داده شد: او یکی از فرزندان و نسل علی علیه السلام است که رافضیان (شیعیان)او را امام و پیشوای خود می دانند. من حتم دارم که متوکل او را برای کشتن احضار کرده است.
من گفتم: از این جا نمی روم تا ببینم او چگونه مردی است!
آن حضرت را سوار بر اسبی وارد کردند, در حالی که مردم در سمت راست و چپ آن حضرت صف کشیده بودند و به سویش می نگریستند. با دیدن او , محبت و دوستیش در قلبم نمودار شد. و شروع کردم و در درون, خدای تعالی را فراخواندم تا او را از شر متوکل (لعین) در امان بدارد.
آن بزرگوار نگاهش را به یال اسب بود و از بین مردم می آمد و به راست و چپ نیز نگاه نمی کرد. من نیز در درون پیوسته برایش دعایم را تکرار می کردم . هنگامی که خواست از کنار من رد شود, رو به من کرد و فرمود:
استجاب الله دعاک, و طوّل عمرک و کثر مالک و ولدک.
خداوند ,دعایت را اجابت فرمود؛عمرت را نیز طولانی نمود؛ و دارایی و فرزندانت را بسیار گرداند.
آن گاه , من از شکوه و هیبت او بر خود لرزیدم و بین دوستانم افتادم؛ پرسیدند: چه اتفاقی برایت افتاده است؟
گفتم : خوبم(ولی هیچ چیزی در مورد آن جریان به هیچ کس نگفتم). پس از این جریان به اصفهان بازگشتیم, و به واسطه ی دعای آن بزرگوار , خداوند نیز راه های در آمد بسیاری را به رویم گشود,به گونه ای که در حال حاضر هزار هزار در هم ارزش خانه و اموال درون خانه ام می باشد و بیرون از منزلم نیز بسیار ثروت و دارایی دارم. ده فرزند نیز نصیبم شد, و بیش از هفتاد سال از عمرم می گذرد.
من, این بزرگوار را به عنوان پیشوای خود برگزیدم و هنوز نیز او را امام می دانم, چرا که او چیزی را که در روان من گذشت متوجه شد, و برایم دعا کردو خداوند نیز دعایش را در حقم مستجاب فرمود.
خواننده گرامی ! شما به طور حتم شخص عاقل و اندیشمندی هستی؛ ببین چگونهمولای ما هادی علیه السلام , پاداش نیکی این مرد اصفهانی را داد, و آن گونه برایش دعا فرمود! با این که وقتی آن شخص برای امام (ع)دعا کرد , هنوز جزو پیروان امام نبود و سنّی بود.آیا با وجود ای جریان , می توان گمان کنی که امام عصر و مولای مان حضرت مهدی ارواحنا فداه , با این که تو از مومنان و شیعیان هستی و سنّی نیستی , اگر دعایش کنی,او در مقابل برای تو دعای خیر نمی کند؟!
نه به خدایی که جنّ و آدمی را آفرید, چنین نیست؛بلکه, آن حضرت – اگر چه مومنان نسبت به این جهت بی توجهی می کنند – برای مومنان و شیعیانش دعا می کند؛زیرا , تمام احسان ها و نیکی ها در دست آن حضرت است.
از جمله اموری اکه تأکید بر مدّعای ما می نماید این است که یکی از برادران و شیعیان بزرگوار و نیک سیرت , به من گفت که در عالم رویا حضرت مهدی صلوات الله علیه را دید، و آن حضرت به او فرمود:
إنی أدعو لکنّ مومن یدعو لِِِی بعد ذکر مصائب سید الشهداء علیه السلام فی مجالس العزاء
واقعیت آن است که تمام مومنانی که در مجالس عزاداری حضرت سید الشهدا علیه السلام و پس از بیان مصیبت های وارده به آن حضرت ؛ برایم دعا می کنند, من نیز برای هه آنان دعا می کنم.
از خداوند در خواست توفیق دعا برای آن حضرت را داریم؛همانا ، او شنوای دعاست.
««اللهم عجل لولیک الفرج»»
پی نوشت:
مکیال المکاریم:1/333
صحیفه ی مهدیه 60-57