سلام عزیز خدا
ماه مبارک رمضان، ماه رحمت و میهمانی خداوند فرا رسید و لحظه های زیبای آن پذیرای بندگان محبوب خداوند خواهد بود. انشاءالله بتوانیم از این نعمت و فرصت الهی برای اصلاح و هدایت خویش بهره ی کافی را ببریم. و مصداق انسانی باشیم که به آن هدف آفریده شده ایم.
در دعاهای خود دوستانمان را فراموش نکنیم، چه آنها که در صراط مستقیمند و چه آنها که از روی بی خبری و ناآگاهی راه خود را گم کرده اند.
السلام علیک یا بقیة الله یا خلیفة الله یا حجة ابن الحسن العسکری المهدی
منتظران را به لب آمد نفس
مهدی زهرا! تو به فریاد رس
آقای من... ارباب من... در عمق ضمیر خود، تو را یافته ام، چندی است با دیده دل تو را پیدا کرده ام، در قلب خویش گرمای حضورت را با تمام وجود حس می کنم، گویی دوباره متولد شده ام ! یادم می آید قبل از مشرف شدن به مشهد از دوستی حاجتهایش را سوال کردم، فقط و فقط او، از من خواست که دعا کنم سرباز شما باشد !! که من هم همان لحظه آرزو کردم ای کاش من هم شستن و اتو کشیدن لباسهای سربازان آن فرمانده را بر عهده داشته باشم!!!!
مهدی جان شاید همین شد که تو برایم مهم و مهمتر شدی !! نمی دانم ؟! ولی می دانم که، زندگی بدون تو که امام عصر و زمانه ای مردگی است و اگر کسی هم چون من، پس از عمری غفلت به تو رسید، حق دارد که احساس تولدی دوباره کند، حق دارد از تو بخواهد، از این لحظه او را رها نکنی، در فتنه ها و ابتلائات آخر زمان از او دست گیری کنی. حق دارد به شکرانه این نعمت، پیشانی ادب و شکر بر خاک بساید و با خدای خود زمزمه کند : الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله فرج شما در بسیار دعا کردن برای فرج امام عصر(ع) می باشد.
خوش آن روزی که مولا باز گردد
أنا المهدی طنین انداز گردد
قطعه ای از پر پرواز کم است یازده بار شمردیم یکی باز کم است
این همه آب که جاریست نه اقیانوس است عرق شرم زمین است که سرباز کم است
.. ماه هم تمام رخ امشب او را به نظاره نشسته است ..
گفتهاند کسى مىآید که در نگاه نخست، همه در عمق چشمان هاشمىاش غرق مىشویم و به حبل المتین یک تار موى سیاه او دل مىبندیم که به یک تبسمش همه انتظارمان سر مىرود؛
گفتهاند کسى مىآید که زیباتر از آسمان است و مهربانتر از ابر؛
گفتهاند کسى مىآید که رحمت را به عدالت میان قطرههاى باران تقسیم مىکند و به دست هر مظلومى عصاى موسى مىسپارد تا حق خویش بستاند؛
گفتهاند که او خاطرات تلخ اسارتها را ناگفته مىداند که او در همه این سالهاى تنهایى و مقاومت با ما بوده است؛ که او گرسنگى اردوگاه موصل و تکریت را چشیده است؛ که او زخم کابلهاى خاردار دشمن را هم به تن خریده است
که همه شهیدانمان سر به دامان او سردار شدند؛ که مفقودانمان در بهشت آباد او ماندگار شدند؛ که همه این مدت تلخ جدایى، اوبراىمان غصه مىخورده است؛ که او شب حمله، کنار کرخه براىمان دعامىکرده است.
یاران مهدی دعایمان کنید
آیا به آنچه می کنیم می اندیشیم؟
گاهاً انسان چنان مشغول روزمرّگی و سود [کاذب] طلبی می شود که فراموش می کند انسان است یا . . . اصلاً انسان بودن یعنی چه؟ آیا ما هم همانند سایر مخلوقات فقط برای خوردن و خوابیدن آمده ایم که برای رسیدن به اینها هر کاری که لازم می دانیم انجام دهیم؟ چرا باید یک انسان بخاطر مسائلی که در مقابل مقام و منزلت والای او (خلیفةالله) ارزش آنچنانی ندارند، به رشد و تعالی خود پشت پا می زند و حتی خودش از خویشتن متنفر می شود؟ آیا انسان همین گوشت و پوست و استخوان است؟ اگر همین ها بود هم باید با کمی اندیشه و تأمل از خواب غفلت بیدار می شد. خالق هستی در کلام زیبای خود می فرماید:
أوَ لَم یَسیروُا فی الأرضِ فَیَنظُروا کَیفَ کانَ عقبَةُ الّذینَ کانُوا مِن قَبلِهِم غافر21
آیا بر روی زمین سیر نمی کنند تا نظاره کنند عاقبت کسانی که قبل از آنها بودند چگونه بوده است؟
بیایید امشب بعد از اینکه از کارهای روزانه فارغ شدیم یک دقیقه به این موضوع بیندیشیم.