به سوی ظهور

....به فدای دعایت! به قربان نگاهت! قلب ما را نیز به لحظه ای از نگاه مهتابی ات و جرعه ای از نیایش آسمانی ات مهمان کن!

به سوی ظهور

....به فدای دعایت! به قربان نگاهت! قلب ما را نیز به لحظه ای از نگاه مهتابی ات و جرعه ای از نیایش آسمانی ات مهمان کن!

آقا جون کمکم کن

می شه شاد بود؟؟؟
آخه می شه شبه عیدی شاد بود؟؟؟ وقتی آقامون ناراحته
می دونم ناراحتی, می دونم ,می دونم عزا داری
می دونم
اصلا انگار نه انگار عید اومده
امشب شبه بزرگیه
امشب به نظر من شبی که خیلی سکوت داره
خیلی
سکوتی که خیلی حرف داره
خیلی
نمی دونم معنی این نشونه ها , این کلمات چیه
گیجم,گیج
نیم دونم کارهایی که در رو در رومه درسته یا نه
آقا جون می دونم عزاداری
می خوام کمکم کنی
.............

واقعا

یک سئوال:
هیچ وقت فکر کردید اگر توی یک سرزمین دیگه یا یک خانواده دیگه به دنیا میومدید زندگی براتون چه شکلی داشت؟
به جای اونایی که بیشتر شبها گرسنه میخوابند یا اونایی که اونقدر اتفاقای تلخ توی زندگی روزمره شون میافته که شنیدن داستان یک روز از زندگیشون برای ما قابل تحمل نیست.
یا اگر گرفتار مصیبت روزگار بودید و هیچ قدرتی برای تغییر سرنوشت تلختون نداشتید،مثل اونایی که شبونه دچار زلزله میشن و وقتی چشماشون رو باز میکنن می بینن زیر یه خروار خاکند و هیچ کس هم تو این دنیا نمونده که غمشون رو بخوره؟یا اونایی که گرفتار جنگند و توی یه بمبارون همه دار و ندار و کس و کارشون رو از دست میدن؟
واقعا اگر به جای اونایی بودید که بی هیچ خطایی گرفتار سرنوشتهای شوم میشن،درباره زندگی چه فکری میکردید؟
به امید روزی که دنیای پر از پلیدی ما شاهد روزایی باشه که هیچ کس از گرسنگی نمیره و هیچ دولتمردی باعث مرگ بچه های بی گناه و مردم بی دفاع نشه.
هر چند که زشتی یک پای ثابت این دنیاست..... .
با وجود این همه مشکل تو دنیا, امشب که شبه عیده می بینیم هیچ آروزیی ندارم به جز فرج آقامون

پیامبر اکرم(ص)

القلبُ حرم الله، فلاتسکن حرم الله غیر الله! قلب خانه ی خداست، در خانه ی خدا جز خدا را ساکن مکنید

نبی اکرم (ص) : کسی که دوست دارد عمرش طولانی و روزیش زیاد گردد نسبت به پدر و مادرش نیکی کند و صله رحم به جای آورد

امام رضا(ع)

کعبه ی اهل یقین

به مناسیت شهادت امام رضا u,به روایت اباصلت چنین است:امام رضا u به من فرمود :«....به هنگام بازگشت,ازمجلس مأمون سرش را پوشانده بود.من طبق سفارش قبلی آن حضرت ,با او صحبتی نکردم تا وارد خانه اش شد و فرمود:«در را ببند!»در را بستم. آن حضرت به اتاق رفت و در بستر خود خوابید. من در حیاط خانه ایستاده بودم که ناگهان جوان خوش سیما و مشکین مویی را دیدم که بسیار به امام u شباهت داشت. به طرف او شتافتم و گفتم:«در بسته است,از کجا وارد شدید؟»فرمود :«همان خدایی که در این لحظه مرا از مدینه به این جا آورد,او مرا از در بسته نیز وارد این خانه کرد.»گفتم:«تو کیستی؟»فرمود:«ای اباصلت!من محمد بن علی , حجت خدا بر تو , هستم.آمده ام پدر مظلوم ,معصوم و غریب خود را ببینم و با او خداحافظی کنم».

سپس به طرف پدرش رفت و داخل حجره شد . به من امر فرمود :«تو نیز داخل شو!»وقتی که امام رضا uاو را دید از جای بلند شد و دست بر گردن جوانش انداخت و او را در آغوش گرفت و بین دو چشمانش را می بوسید. امام جواد u نیز خود را در آغوش پدر انداخت  و پدر را می بوسید. در آن هنگام که امام رضا u اسراری را به امام جواد u فرمود که من نفهمیدم و در همان حال بود که امام هشتم u در آغوش پسرش از دنیا رفت.

شیخ صودق,عیون اخبار الرضا,ج 2,ص 243

 

*****

 

 

کیستم من؟ شمع جمع آل خیر المرسلینم

کیستم من؟قبله ی دل ,کعبه ی اهل یقینم

کیستم من؟یوسف زهرا,امام هشتمینم

کیستم من؟رئوف آل پیغمبر,رضاسلطان دینم

 

 سازگار(میثم)

امام حسن مجتبی

به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی u (28 صفر) معاویه زهری کشنده را به همراه 100000 در هم برای جعده,دختر اشعت بن قیس,فرستاد و وعده کرد که اگر این زهر را به امام حسن مجتبی u بخوراند , او را به عقد فرزندش یزید در آورد.... سرانجام جعده موفق شد تا زهر را به آن امام غریب بنوشاند و آن حضرت را مسموم سازد. مسمومیت آن حضرت,40 روز به طول انجامید. امام حسن مجتبی u , پیش از فرار رسیدن وقت شهادت , به برادرشان,حضرت سید الشهداء u , وصیت فرمودند :«من از شما جدا می شوم و به خداوند ملحق می گردم... شما را به خدا قسم مبادا به خاطر من حتی به اندازه ی خون حجامت ریخته شود!!»به هنگام تشبیع جنازه ,بنی مروان جنازه ی آن حضرت را تیر باران کردند.بنی هاشم دست به قبضه ی شمشیر بردند,ولی امام حسین u مانع شده, فرمودند:«وصیت بردارم نباید ضایع شود».در آن هنگام,70 تیر از جنازه ی حضرت بیرون کشیدند.

ر.ک:محدث قمی الامال,ج 1,ص 235.

 

*******

اگر چه گرم حماسه است رزم شمشیرت

شکست پشت منافق ز برق تدبیرت

هزار ناله ز اطراف خصم بر خیزد

اگر به معرکه بارد ندای تکبیرت

بخوان آیه ی فتحی که در صف صفین

هزار بیشه گرفتیم با دل شیرت

مگر زبانه نمانده به تیغ تو که سپاه

گشوده است دوباره زبان به تحقیرت

همین گروه سرانجام کارشان معلوم

اگر زغصه نکردندعاقبت پیرت

زپاره ی جگرت لقمه می خورد دشمن

و دست آخر از این زهر می کند سیرت

جواد زمانی